WELCOM

عزیز دل مامان و بابا دیگه الان میتونی دستت رو به جایی بگیری و بلند شی اوایل می افتادی اما الان خیلی مسلط شدی ودیگه نمی افتی حتی اگه اونطرف مبل یه چیزی باشه که دوست داری مثلا یکی از کتاب داستان هایی که من واست میخونم یواش یواش و ترسون ترسون یه دستت رو به مبل میگیری و خودتو بهش میرسونی و تا اونطرف راه میری البته که گاهی هم می افتی راستی یادم رفت بگم تو بدون کمک جند دقیقه ای وایمیستی و بعد میخوری زمین
سلام
اینقدر پشرفتت سریعه که مامان نمیرسه همون لحظه واست بنویسه اما به هر حال در این یه هفته شما توی چهار دست و پا کردن حسابی مهارت پیدا کردی و کلا با سینه خیز خداحافظی کردی عزیزکم .
به هر چیزی هم که برسی ازش میگیری و بلند میشی میتونی بایستی اما دیگه نمیتونی بشینی و توی همون حالت میمونی کلی هم میترسی و خودتو محکم میگیری و من همش باید مواظبت باشم که نیوفتی
در این هفته ای که گذشت شما با یکی از دوستاتونم ملاقات داشتی اسمش حامد بود و از تهران اومده بود پیش دخملم خیلی هم دوست داشتنی بود
اینم شما و آقا حامد توی حرم امام رضا(ع)(خوبه توی حرم بودیم وگرنه........)

دخملکم دیروز برای اولین بار رفتیم پارک, آب بازی و تاب بازی شما خیلی ذوق کردی , خیلی خیلی دوست داشتی اصلا فکر نمیکردم اینقدر عکس العمل نشون بدی توی اون 2 ساعتی که اونجا بودیم حتی یه ذره هم شیر نخوردی و همش دنبال بازی بودی از این به بعد بیشتر میبرمت عزیزکم



سلام
8 ماه با سرعت برق و باد گذشت و گل دخترم وارد ماه نهم از زندگیش شد
تلاش یوتاب برای رسیدن به کیک ماهگردش

و بلاخره پیروزی
(اوهوووووووووووووم چه چیز کیک خوشوزه ای)

کوه، با نخستین سنگها آغازمی شود
وانسان با نخستین درد
درمن زندانی ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمی کرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
بگذار چنان از خواب بر آیم
که کوچه های شهر حضور مرا دریابند
دستانت آشتی ست
ودوستانی که یاری می دهند
تا دشمنی از یاد برده شود
تا در آیینه پدیدار آیی
عمری دراز در آن نگریستم
من برکه ها و دریاها را گریستم
ای پری وار درقالب آدمی
که پیکرت جز در خلواره ی ناراستی نمی سوزد
حضورت بهشتی است
که گریزاز جهنم را توجیه می کند
دریایی که مرا در خود غرق می کند
تا ازهمه ی گناهان
ودروغ
شسته شوم
وسپیده دم با دستهایت بیدارمی شود
مهربانم زیباترین نقش زندگی ام با تو و
عشق تو، رقم خوردیگانه تکیه گاهم ، عاشقانه دوستت دارم..
